نقد و بررسی بازی The Medium


Matin 8 تیر 1400 15 دقیقه مطالعه
iOS 14

زمانی که The Medium برای اولین بار در نمایش Inside Xbox در سال 2020 معرفی شد تبدیل به پر سر و صداترین بازی آن رویداد شد. و به نوعی تبدیل به یک امیدواری برای طرفداران ایکس باکس شد. ایده منحصر به فرد، گیم‌پلی نسل بعدی این بازی و وعده بازگشت آهنگساز سری سایلنت هیل، آکیرا یامائوکا به ژانر وحشت، همه دلایل هیجان‌زدگی بودند. در ادامه یک دلیل بزرگتر برای هیجان‌زده شدن نیز اضافه شد. و آن هم این بود که این بازی را استودیو Bloober Team توسعه می‌دهد. آن‌ها استادان بازی‌های ترسناک هستند و در کارنامه خودشان بازی‌هایی همچون لایه‌های ترس و Observer را دارند.

با این حال توسعه‌دهندگان این بازی هیچوقت فکرش را نمی‌کردند که این چنین برای ساخت این بازی تحت فشار قرار بگیرند. پس از نمایش ضعیف Halo Infinite و تاخیر در انتشار آن‌ و عملکرد بهتر بازی‌ها روی سخت‌افزار پلی استیشن 5 که به وضوح از ایکس باکس سری ایکس ضعیف‌تر است،‌ هواداران ایکس باکس انتظار داشتند تا عنوانی را تجربه کنند که بتوانند با خودشان بگویند خرید این کنسول ارزشش را داشت.

هر چند که این بازی اصلا نمی‌تواند توانایی‌های این کنسول را به رخ بکشد. اولین نکته در نقد و بررسی بازی The Medium این است که این بازی در حد و اندازه یک بازی انحصاری که کنسول رقیب را به چالش بکشد، نیست. ایکس باکس سری ایکس همچنان یک حیوان درنده است که در قفس زندانی شده و نتوانسته قدرت خود را به رخ رقیب دیرینه‌اش بکشد. با این حال به نظرم این مسائل نمی‌تواند ارزش کاری که Bloober Team انجام داده است را کاهش دهد.

از لحاظ بصری و گرافیکی بازی The Medium عملکری فوق‌العاده داشته است. به ویژه در زمینه طراحی محیط که بسیار Photo-realistic است. کاری که توسعه‌دهندگان اینجا انجام داده‌اند بسیار تحسین‌برانگیز است. آن‌ها به خوبی از قابلیت‌هایی که در دسترس داشتند مانند ری تریسینگ، استفاده کرده‌اند.

بازی در دنیای مردگان و زنده‌ها روایت می‌شود. و طراحی دنیای ارواح یا مردگان نیز به دقت و با الهام از آثار هنرمندی لهستانی به نام زدیسلاو بکسیسکی انجام شده است. این دنیا علاوه بر محیط آزاردهنده‌ای که دارد بسیار زیبا است. در بخش بصری قسمتی که من را اذیت کرد طراحی کارکترها بود. آن‌ها خوب هستند اما انگار متعلق به یک بازی نسل بعدی نیستند. به طور کل از لحاظ بصری بازی The Medium خوب عمل کرده و کاملا نسل بعدی است.

داستان ماریان، زنی جوان که توانایی ارتباطی منحصر به فرد با دنیای ارواح دارد را روایت می‌کند. او که به نوعی رابط بین جهان ما و دنیای روح است. به هدایت ارواح بی‌قرار به زندگی پس از مرگ کمک می‌کند. با این حال او یک روز تماسی از مردی به نام توماس دریافت می‌کند که ادعا دارد از منبع قدرت ماریان اطلاع دارد. توماس از او می‌خواهد که به هتل نیوا، محل کشتار پنج سال قبل سفر کند. چرا که پاسخ‌هایی را که ماریان به دنبال آن است را در خود نگه‌داشته است.

او با چندین شخصیت منحصر به فرد از جمله یک دختر جوان به نام Sadness و یک موجود آزار دهنده معروف به The Maw روبرو می شود که بدون شک مستقیما از کابوس‌هایمان بیرون آمده است.

خود داستان بسیار خوب روایت می‌شود. من از بلوغ داستانی این بازی حقیقتا شگفت‌زده شدم چرا که انتظارش را نداشتم. بعد از چند ساعت بازی کاملا درگیر شخصیت ماریان شدم و مدام در پی مدارک و سرنخ‌هایی بودم تا از او اطلاعات بیشتری کسب کنم. این بازی به برخی از موضوعات کاملاً جدی و مهم می‌پردازد. که من جهت جلوگیری از لوث شدن داستان ترجیح می‌دهم درباره آن‌ها بحثی نکنم. اما به نظر من بازی این موضوعات را با درایت و احترام به شعور مخاطبش اداره می‌کند.

این داستان همچنین تلاش دارد تا کارهایی که از شخصیت‌های منفی‌اش سر زده را در نهایت بخشی از انسانیت نشان دهد. که حتی با وجود کارهای وحشتناکی که برخی از آن‌ها مرتکب شده‌اند، این تلاش نویسنده داستان منجر به تأثیرگذارترین و صد البته مبهم‌ترین لحظات بازی می‌شود.

همچنین بیش از هر چیز دیگری، خود داستان به معنای متعارف نیز کاملاً ترسناک و دلهره‌آور است. این یعنی اینکه کسانی که به دنبال یک تجربه ترسناک هستند را هرگز ناامید نمی‌کند. اما نباید انتظار Jumpscareهای چیپ و سطح پایین را داشته باشید چرا که در بعضی از مواقع این داستان بازی است که بسیاری از افراد را شوکه، متعجب و درگیر خود می‌کند.

با این حال، گیم‌پلی بازی جایی است که فکر می‌کنم مخاطب‌‌هایش نظرهای متفاوتی درباره‌اش خواهند داشت. نباید از آن انتظار سایلنت هیل را داشته باشید. یامائوکا همانطور که انتظار می‌رفت موسیقی متن فوق العاده‌ای ساخته است و قطعا این بازی چندین غافلگیری برای طرفداران سایلنت هیل دارد، اما این یک بازی ترسناک در سبک بقا نیست.

در حالی که از این بازی از المان‌های بازی‌های ترسناک کلاسیکی مانند یک دوربین ثابت اصلی به سبک Resident Evil استفاده می‌کند. در درجه اول یک عنوان ماجراجویی است. دقیقاً مانند عناوین قبلی Bloober. بیشتر بازی شامل حل معماها، خواندن نوشته‌ها و گشت و گذار در محیط‌ها است.

من این سبک بازی را می‌پسندم هرچند که کمی طول کشید تا به دوربین ثابتش عادت کنم. اما یقینا این سبک مورد پسند همه نیست. با این حال مهم‌ترین نکته و ویژگی این بازی گیم‌پلی واقعیت دوگانه است.

در چندین نقطه از بازی، بازیکن قادر خواهد بود هم زمان ماریان را هم در دنیای معمول و هم در دنیای ارواح کنترل کند.

این موارد نه تنها از نظر بصری باعث ایجاد لحظات دلهره‌آور می‌شوند، بلکه از بهترین پازل‌های بازی نیز هستند. دیدن چگونگی تعامل این دو شکل واقعیت با یکدیگر هیجان انگیز است. ضمن این‌که این صحنه‌ها در بازی The Medium توانایی‌های بارگذاری و سرعت کنسول ایکس باکس سری ایکس را به رخ می‌کشد. البته باید بگویم که این لحظات احتمالاً یک چهارم بازی را تشکیل می‌دهند و اکثر بازی The Medium در یک واقعیت روایت می‌شود.

حال وقتش رسیده است که به صداگذاری و کار صوتی فوق‌العاده این بازی اشاره کنم. باید حتما این بازی را با هدفون بازی کنید. تیم صداگذاران این بازی عملکرد بسیار فوق‌العاده‌ای داشته‌اند. صداپیشه ماریان بسیار عالی است و تروی بیکر یکی از قوی‌ترین و البته تازه‌ترین کارهایش را در این بازی ارائه داده و به زیبایی توانایی‌های خودش را به رخ کشیده است. علاوه بر این‌ها موسیقی متن بازی توسط آرکادیوس ریکوفسکی و آکیرا یامائوکا ساخته شده است. که به خوبی به فضای مبهم و تاریک بازی نشسته است.

در آخر این بازی حدودا هفت الی هشت ساعت از شما زمان می‌گیرد و اگر عضو سرویس گیم‌پس ایکس باکس باشید می‌توانید آن را به راحتی دانلود و اجرا کنید.

بازی The Medium در مجموع یک اثر فوق‌العاده نیست و مشکلات بصری و گاها حفره‌هایی در داستانش دارد. اما در مجموع این بازی همان است که طرفداران منتظر آن بوده‌اند. یک لذت نسل بعدی تاریک و ترسناک به همراه یک داستان جذاب. که قطعا طرفداران سبک ترس روانشناختی را راضی می‌کند.

پس از بررسی بازی The Medium باید اذعان کرد، هرچند که این بازی را اصلا نمی‌توان ویترینی برای قابلیت‌های ایکس باکس سری ایکس نامید. اما برای شروع بد نبود. با این حال این بازی ممکن است همه را راضی نکند و گیم‌پلی‌اش به مذاق همه خوش نیاید. چرا که آثار گذشته سازندگانش را نیز تجربه کردم. پیشرفت را در کار آن‌ها را می‌بینم و بی‌صبرانه منتظر کارها بعدی آن‌ها نیز خواهم بود.

برچسب‌ها :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Rating*